گزارش اختصاصی/ نسل سوخته نساجی؛ از ما گذشت، اما نباید از همه بگذره!
تبریکا - صحبت از تاریخ که میشود، دلمان قلقل میکند و حس افتخارمان فوران. کسانی که تاریخ را نوشتند میروند و فقط رد پایشان باقی میماند. حالا تبریکا رفته سراغ کسانی که میتوانستند تاریخساز شوند. فوتبالیستهای مستعد دیروز نساجی که جایی در امروز این باشگاه ندارند. امیدهایی که تنها چیزی ازشان باقی نمانده همان امید است. بازیکنانی که روزگاری در ردههای پایه نساجی این امید را زنده کرده بودند که قبل از تیم، حضور در لیگ برتر را تجربه کنند. ولی حالا نساجی لیگ برتری شده و خبری از آن بازیکنان مستعد نیست. نه در نساجی جایی دارند و نه در سطح اول فوتبال. جمله آخر را خیلی خودمانی و درگوشی بگوییم؛ از مستعدهایی مینویسیم که در فوتبال سوختند.
یازده بازیکن، یعنی یک تیم کامل از بازیکنان مستعد نساجی که خیلی زود به پایان فوتبالشان نزدیک شدند را مرور میکنیم.
علی شاهدوست: تجربه کاپیتانی در همه ردههای نساجی بجز بزرگسالان را در کارنامه دارد. علی سال 83 به مجموعه نساجی آمد و هر فصل برای دو رده بازی میکرد. یعنی زمانی که سناش به نوجوانان میخورد همزمان در خدمت جوانان هم بود و وقتی که همسن بازیکنان جوانان تیم شد، در امیدها هم بازی میکرد. به طور قرضی نساجی را به مقصد مقاومت ساری ترک کرد ولی بنا به دلایلی نامعلوم از بازی کردن در آن تیم منع شد. دوباره به نساجی برگشت تا در نساجی مدل فروزانی بازی کند. ولی کارت بازیاش صادر نشد تا مثل زمانی که جنگ مالکیت بین پرهام و رحمانی شکل گرفته بود، این بار هم شاهدوست فرصت حضور در بزرگسالان را از دست داد تا برای همیشه از فوتبال خداحافظی کند. شاهدوست بعد از آن متاهل شد و حالا در تهران مشغول به فعالیتی غیرفوتبالی است.
مجتبی گرایلی: آقای گل فصل 87-88 و مقام سومی همراه با امیدهای نساجی برجستهترین نقطه کارنامه مجتبی است. گرایلی راه صعود از امیدهای نساجی به بزرگسالان را هم طی کرد و دو سال کموبیش در کنار بزرگسالان حضور داشت. ولی انتهای راه فوتبالی او طوری رقم نخورد که مطابق میلاش باشد. گرایلی در لیگ سه برای تیم شهرش خونهبهخونه بازی کرد، سپس به شهید کریمی جویبار و مقاومت تهران رفت و حالا هم در شهرداری ساری بازی میکند.
رضوان گران: یادتان هست که چطور نساجی در لیگ یک حکم بقا گرفت و پرهام به نساجی آمد؟ بله؛ گل رضوان گران به شهرداری بندرعباس بود که نساجی را در لیگ نگهداشت و پرهام حاضر به خرج کردن برای این تیم لیگ یکی شد. اما انگار همان روز ماموریت رضوان تموم شد و دیگر آبخوش از گلویش پایین نرفت. نساجی به رضوان پشت کرد و این بازیکن هم پلههای سقوط را دو تا یکی طی کرد. حالا بماند که جیب خرجی بازیکنان امیدی که بعد از رضوان آمدند را خودش از جیب شخصیاش میداد تا فوتبالیستی به خاطر مشکلات مالی آیندهاش را نابود نکند. رضوان که حالا متاهل شده و در تیم لیگ سهای شهید مولایی حضور بازی میکند همچنان از توجه نشدن به ردههای پایه مینالد. جمله یادگاری رضوان برای سایت تبریکا این بود: «از ما که گذشت، اما نباید از همه بگذره...».
میثاق اسماعیلپور: متولد 66، متاهل و صاحب فرزند. حضور در تیمهای نساجی، سایپا، کاچیلا، طپش، استقلاللموک، جویبار و قراخیل. سیر سقوطی میثاق از ترتیب تیمهایی که نوشتیم مشخص است. چیزی تا پایان راه باقی نمانده. هر چند که هنوز ناامید نشده و در فوتبال حضور دارد.
حمزه جانیواکی: در ترکیب نسل سوخته نساجی، یک دروازهبان هم چشمک میزند. گلری که در همه ردههای نساجی از نوجوانان تا بزرگسالان حضور داشت. خودش سالی که ناصر حجازی در تیم بود را بیشتر از همه دوست دارد. وقتی که جانیواکی از نساجی رفت، از قائمشهر دور نشد. حمزه قراردادش را با سایپا شمال ثبت کرد. ولی صعود از لیگ دو به لیگ یک برای این دروازهبان خوش یمن نبود و این باشگاه به جای بها دادن به جوانانی که در صعود تیم تاثیرگذار بودند، تصمیم به کنار گذاشتن این بازیکنان گرفت. جانیواکی هم سراغ مربیگری رفت و حالا با مدرک B در کنار جوانان نساجی حضور دارد.
مجتبی رضاپور: مسابقات بین مدارس قائمشهر٬ استعدادهایی را کشف کرد که حالا تا سطح پرسپولیس هم بالا رفتند. رضاپور در آن سال همراه با شجاع خلیلزاده٬ مهرداد قنبری٬ میلاد جهانی٬ سینا عبدی و خیلیهای دیگر قلم و کاغذشان را از کیف درآوردند و با کولهای از لباس ورزشی راهی تیم ملی شدند. این بازیکن متولد ۶۹ به تیم ملی تحت هدایت نیکولیچ دعوت شد و پیروانی در اخرین روزها تصمیم گرفت که او را با خود به گوانگژو نبرد. در ۱۶ سالگی بازی در لیگ کشور را تجربه کرد٬ ولی بعد از آن؛ دنیا روی بدش را به رضاپور نشان داد و سلسله اتفاقات فوتبالی و غیرفوتبالی او را از حرفه محبوباش دور کرد. برای حضور در امیدهای راهاهن موفق به دریافت رضایتنامه از باشگاهاش نشد. وعده گرفته بود که در بزرگسالان نساجی بازی خواهد کرد ولی کارت بازیاش صادر نشد. با حضورش در گسترشفولاد٬ سرمربیای که خواهاناش بود برکنار شد. به گفته خودش؛ مربی آلمانی هم مانند لیدرها زمانی که متوجه شغل پدرش(رییس بانک) شد از اون درخواست پول کرد. در سالهای اخیر هم از لیگ سه ایران تا لیگ دوی تایلند را تجربه کرد ولی به آرزویی که دنبالش بود نرسید.
سینا عبدی: متولد ۲۲ فروردین ۶۸ از شیرگاه. به قدری بااستعداد بود که فرید یعقوبنیا در تماشای مسابقات جام رمضان بازی او را پسندید و لباس پایههای نساجی هدیهای بود که کاپیتان به عبدی داد. فانتزیباز شماره سی نساجی قبل از اینکه به سن نوزده سالگی برسد به مدت سه ماه همزمان برای جوانان٬ امید و بزرگسالان نساجی بازی میکرد. «پله» لقب معروفی بود که از روی سکوهای وطنی برای سینا سر داده میشد. ولی بخت عبدی به اندازه اسطوره برزیلی بلند نبود و سینا عبدی که در بزرگسالان سایپای لیگ برتری سراغ آرزوهایش میگشت با یک مصدومیت ساییدگی زانو برای همیشه از فوتبال خداحافظی کرد.
مرتضی آکتیچی: اولین فصلی که پیراهن نساجی را به تن کرد٬ با امیدها قهرمان لیگ برتر شد. خیلی زود دعوای مالکیتی نساجی بین رحمانی و پرهام صورت گرفت تا اکتیچی آواره پارسه شود. در حالی که با نساجی قرارداد داشت٬ همراه با داود مهابادی راهی گهر شد تا با شکایت نساجی و به دنبال آن محرومیت سه ماهه٬ یک فصل را خانهنشین شود. سقوط با سایپا شمال٬ حضور در مقاومت برای سپری کردن دوران خدمت سربازی٬ بزرگسالان شهید کریمی٬ ایرانجوان بوشهر٬ هف سمنان و بلاتکلیفی. این بقیه زندگی فوتبالی یکی از بااخلاقترین بازیکنان چند سال اخیر نساجی است.
محمد دامادی: مهمترین افتخار ردههای پایه نساجی نصیب محمد شد. بازیکنی که افتخار بالای سر بردن جام قهرمانی امیدها را بهعنوان کاپیتان تیم داشت. دامادی ابتدا مهاجم بود و کم کم به قلب دفاع منتقل شد. راه سقوط محمد به این شرح بود: نساجی٬ گهر٬ کاچیلا٬ لیگ دو٬ و تمام.
حسن خلیلی: عقد قرارداد با نساجی انقدر شیرین است؛ حتا اگر مبلغاش فقط یکونیم میلیون باشد. خلیلی از ۱۴ سالگی پیراهن نساجی را به تن کرد. ابتدا نوجوانان و سپس جوانان. حتا دو سال خدمت سربازی هم نتوانست مانع از تجربه حضور حسن در امیدهای نساجی شود. ابتدا امیدها و سپس همان قرارداد معروف ۱.۵ میلیون تومانی با بزرگسالان. هافبک دفاعی با موهای جوگندمی نساجی سپس راهی سایپا شمال شد و بعد از آن هم کاچیلا و شهرداری بهشهر و تمام.
سینا تقیان: اهل روستای مری. روستایی چسبیده به کپورچال زادگاه مرحوم هادی نوروزی. چپ پا و هافبکچپ. نادر دستنشان در سال ۸۸ روی نام او خط قرمز کشید و تقیان راهی سایپای لیگ دویی شد. این پایان سقوط سینا تقیان نبود. سینا بعد از سایپا به لیگ سه رفت تا با نماینده آمل طعم صعود به لیگ دو را بچشد. تقیان با این جمله به حرفاش پایان میدهد: «امان از رباط صلیبی. مصدومیتی که فوتبالم را نابود کرد».