دوستیِ خاله خرسه!
تبَریکا - همهی ما داستان دوستیِ بیشیله پیله خاله خرسه با آن مرد را شنیدهایم که خرس برای پراندن مگس از روی سر او، با تخته سنگی سر مرد را متلاشی کرد. علاقه و دوستی عدهی اندکی از هواداران، یا بهتر است بگوییم "بازیکنفَن"-ها، به بازیکن محبوبشان را شاید بتوان به دوستی خاله خرسه تشبیه کرد.
♦️ بازی نساجی گره میخورد، او از روی نیمکت بلند میشود و در کنار زمین گرم میکند. عدهای به ناگاه او را تشویق میکنند. گویی آنها منتظرند که او بیاید و مثل سوپرمن عمل کند و کلید حل مشکل باشد، مشکلی که آن افراد به شکلی اغراقشده در تیم میبینند. از ابتدای فصل، انتظارات از او بالا برده شد، بدون آنکه به تفاوتهای اساسی لیگ یک و لیگ برتر توجه شود. بدون آنکه به طرح تاکتیکی و شرح وظایف بازیکنان تیمِ نکونام توجه شود، انتظارات از او در هفتههای آغازین لیگ برتر بالا نگه داشته شد.
♦️ محمد عباسزاده مستمراً و به وضوح تحت فشار بوده و هست، گویی از گل نزدن احساس گناه میکند. اما چرا؟ شاید این حس از برآورده نکردن انتظارات افرادی برمیآید که به او علاقهای بیش از حد دارند. شاید در چشم آنها محمد عباسزاده یک "فرا-انسان" است اما نمیدانند که این توقعات و انتظارات نابجا عباسزاده را به لحاظ روانی تحت فشار قرار میدهد و تمرکزش را مانند آن سنگ متلاشی میکند. او تمرکز لازم را ندارد؛ پنالتیهایی که از دست داد، نمود بارز این مسئله است.
♦️ مصاحبههای عباسزاده پس از به ثمر نرساندن پنالتیاش در دیدار با نفت مسجدسلیمان، گویای این مسئله است که او به اندازهی کافی برای عملکرد مناسبش در تیم دغدغه دارد. ولی این نگرانی با فشار افرادی که از درِ دوستی وارد میشوند، به طور ناخواسته افزایش مییابد و در عوضِ کمک به محمد، نتیجهی عکس میدهد و تمرکز را از او میگیرد. این توجهات، تشویقها، و توقعات مستمر، گرچه خیرخواهانه است، اما در حال ضربه زدن به بازیکنی است که اگر خیالش از عمل به وظایفی که سرمربی به او محول میکند راحت باشد و گمان نکند که برخی چیزی فراتر از وظایف و توانش از او میخواهند، راندمان بهتری خواهد داشت.
✍️ ساسان طالبی