یادداشت وارده/ برای محمد عباسزاده؛ سرت را بالا بگیر کاپیتان
تبریکا- گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو ... شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
نکته اول: روزی با دبیر کیاکلایی به نساجی آمدی، روزی با کلی حرف و سخن که دوستان امروز و نارفیقان دیروز میگفتند «این کشتیگیر کیاکلایی به درد پایههای ما هم نمیخورد» آمدی و با گلهای پیاپی در حالی که تیممان در شهر همسایه مدتها نباخت و عشق بازی محمد و توپ تور شادی ما را در جاده دریا رقم میزد...
نکته دوم: در بدترین دوران نساجی با مالکی جدید به عشق دومت رسیدی و بهای این انتقال حسرت بود برای هواداران و لباسهایی که از خیر رفتنت به همهی ردههای ما رسید و پول ترانسفری که خرج جلوگیری از بیآبرویی بیشترمان در آن سال شد...
نکته سوم: برانکو قَدرت را ندانست، اما در شهر امیدواران به روی عباسزادهاش باز بود، آمدی و ۲۴ چوب خط را به یاد رفیق شفیقت پر کردی و شهریار را وسوسهی حضورت در سایپا...
نکته چهارم: برگشتی و اینبار باهم جشن گرفتیم، باهم صعود کردیم و با هم به آرزوی بیش دو دههاییمان پایان دادیم...
چه سختیها که نکشیدیم، چه گذشتها که نکردیم و چه لذتها که نبردیم. امروز در لیگ برتر طنازی میکنیم، با همیم و لذت میبریم، بازوبند کاپیتانیمان بر دست فردی است که لایقترین فرد در همهی این سالهاست. اگر کاپیتان رم و میلان به بزرگی و مناعتشان مشهور بودند محمد ما هم کم از آنها از وفاداری برایمان ننواخته است و به حق برایمان خوب ساز میزند.
محمد عباسزاده کاپیتان نساجی مازندران، کاپیتان شهر پرامید با هم تا همیشه میمانیم، اتفاقات ریز و درشت را بر میتابیم و فریاد میزنیم، هر شکستی مقدمهای است برای پیروزی بزرگتر.
✏️ سعید کهنسال