یادداشت/ نساجیچیها در انتظار چهارم مرداد؛ شادی یا سرخوردگی؟
تبریکا - امروز سیزدهم تیر ماه است. صبح. حوالی ورزشگاه وطنی مثل روزهای گذشته جسته و گریخته کارگرانی دیده میشوند. 24 روز مانده به شروع لیگ برتر. نه! بیایید چشم روی هم بگذاریم و بعد باز کردن چشمها ببینیم زمانی را که 4 مرداد رسیده و نساجی میزبان ذوبآهن در هفته اول لیگ هجدهم است. در ورزشگاهی که امروز با روندی کند در دست بازسازی است. شهیدوطنی قائمشهر.
سناریوی اول:
امروز4 مرداد است. صبح. حوالی ورزشگاه شهید وطنی. هیجان و استرس در قائمشهر، از سقف آسمان هم فراتر رفته. در آستانه اولین بازی لیگ برتری نساجی بعد از 24 سال. روزنامههاست که صفحه به صفحه در دستان ِ لرزان ِ مردم ورق میخورد. پیر و جوان. بعد از بیست و چند سال تیتر یک شدهایم. لذت گمانهزنی و بحث و حدس نتیجه بازی با ذوبآهن را حتی غم ِدلار 10000 تومانی هم نمیتواند از نساجیچیها بگیرد. امیدوارتر از هر زمان دیگری. دل توی دل هیچکس نیست. برای تماشای نساجی ِنکونام. تماشای دوباره محمد عباسزاده در لباس نساجی. تماشای وطنی نونوار شده با آن سکوی هیجانانگیز پشت دروازه که نیامده دل نساجیچیها را ربوده. لذت تشویق جواد نکونام. لذت فریاد «ممد آقای گل». لذت فریاد «نساجی مازندران» وقتی همه سکوهای دورتادور ورزشگاه از جا بلند میشوند و رعشه به تن بازیکنان حریف میافتد. از صبح تب و تاب پیدا کردن پیراهن قرمز بالا گرفته و شال و پرچم سرخ که نایاب شده. به ساعت بازی نزدیک میشویم. در گرمای شرجی و شدید مرداد ماه سکوهای داغ وطنی کیپ تا کیپ مردمی را به خود میبیند که سیل و طوفان و غم نان و گرما و گرانی نمیشناسند. هنوز چند ساعت مانده به شروع بازی. سایتهای کشور پر شده از تصاویر ورزشگاه وطنی که جای سوزن انداختنی هم نیست. وطنی خانه ماست. ما یک خانوادهایم. همیشه همین بوده و ما قلبمان را برای همه عمر در وطنی به امانت گذاشتهایم. بازی شروع شده و ما در گرمای بیتاب کننده تابستان، بیتاب عشق نساجی و لذت همبستگی با هم شدهایم. لذتبخشتر از این هم میشود؟ بعید میدانم.
سناریوی دوم:
امروز 4 مرداد است. صبح. حوالی ورزشگاه وطنی. با چشمانی منتظر و پر از حسرت و آه. ورزشگاه وطنی برای بازی با ذوبآهن آماده نشده و غمی عمیق در میان نساجیچیها به وضوح دیده میشود. فدراسیون اما به نیاز و احساس هواداران اهمیتی نمیدهد و برایش آماده شدن و تکمیل ورزشگاه مهم است. بازی در ساری و شاید حتی در تهران برگزار شود و این حس انتظار 24 ساله برای تماشای نساجی لیگ برتری برای هزاران هوادار نساجی باز هم به تعویق افتاده. هیچکس حس و حال تهران و ورزشگاههای غریبهاش را ندارد. مردم خانهشان را میخواهند. وطنی را. خانهای که مسئولان از چند ماه قبل قول بازسازیاش را داده بودند و حالا دستمان در پوست گردو است. ناامیدی و سرخوردگی از این هم بیشتر؟ بعید میدانم.
بیایید برگردیم به امروز. صبح 13 تیرماه. حوالی ورزشگاه وطنی پرسه میزنیم. کاش چشممان به مسئول و پیمانکاری متعهد بیفتد و دلگرم شویم به آینده وطنی. به بار نشستن هر کدام از این دو سناریویی که در بالا آمد بسته به همت همین مسئولان شهرستان و استان است. این مسئولان هستند که مشخص میکنند مرداد ماه مردم مازندران و قائمشهر با جشن و شادی میزبانی از نساجی لیگ برتری را شروع میکنند یا با سرخوردگی و ناامیدی از یک ورزشگاه پیر رها شده به امان خدا.